دغدغه ی امروزمن

کنترل جعبه ی  جادویی را به دست گرفتم و از این کانال به اون کانال

تشنه ی یک جرعه از علم پیامبر مکرمم

میرم سراغ کانال های قدیمی یک:صدای قهقهه ی مجر ی ومهمونهادر استودیو پیچیده ظاهرا برنامه برای عید تدارک دیده شده ولی دریغ از یک نام از رسول

دو:جری بیچاره تودستای گنده ی تام گیر کرده و صدای واق واق سگ کوچولو...

سه:تبلیغ تردمیلو صدای نفس نفس زدن ورزشکارا و به رخ کشیدن چربی های نداشته شون و...

چهار:کلام خدا گوشم رو نوازش میده خداروشکر

پنج:کارتون خارجی کاترین و ....

افسوس میخورم آخه چرا نباید یه برنامه ی درست و حسابی داشته باشیم 

نمیگم نیست ولی انقدر کم شدن که در هجمه ی این برنامه های خارجی و بعضا به دردنخور که هیچ تخریب کننده هم گم ان

به راستی آینده ی فرزندان ما چی  میشه

مگرنه اینکه رسول رحمت ما پیغمبر تعلیم و تربیت بودند و والاترین الگو برای پرورش این فرزندان؟؟؟

پس چرا الگوی الان بچه ها شده پلنگ صورتی و شاهزاده ی خیالی و...

صداو سیمای ما به کجا میره

کمی آرامتر کمی تأمل کنید بقول خودتون به کجا چنین شتابان....؟؟؟

یه گله هم دارم از شما صدا و سیمایی ها بابا این چه وضعشه تا به ایام شهادت و عزا داری میرسیم سخنرانی های آقا تنورش داغه و راه به راه پخش میکنین ولی حالا که ساعات شادیه چرا اثری از گل روی آقا نیست؟؟؟

همین کارارو میکنین که تا یکی اسم آقا جلوش میاد میگه اه بابا جمعش کنین حوصله ی روضه نداریم

آخه چرا انقدر بی فکری چرا انقدر بی برنامه گی؟؟تا کی؟؟

به خودتون بیاید بابا

رهبرمون رو کردین سنبل چی؟؟؟

وضو گرفتم که پیام تبریکی برای دوستان بزارم ولی این الگوهای زندگی بچه های آینده ی من ذهنم رو مشغول کرد

عید مبارک

   

یا رسول عیدی ما یادتون نره



------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

با ربط نوشت:بچه ها توروخدا تا دشمن انگشت کثیفشو نیاورده سمت پیامبر اسلام براش سنگ تموم بزارین

این نشه که تا یه توهینی میکنن یادشون بیافتماا

--------------

بیربط نوشت:آقاجون من حرفمو رک و راست زدم جای ناراحتی ام نداشت

ازاولشم گفتم من خوب نیستم  من بد من هر چی که تو بگی ولی قدرنشناس نیستم اینو یادت باشه

بیربط نوشت2:اینکه سراغتونو نمیگیرم اینکه نمیام طرفتون واسه بیمرامیم نیست

واسه زخم هاییه که با زبونتون به دلم میزنین نمیخام واسه اون زخم ها آهی بکشم که گریبانتونو بگیره این واسه عشقم به شماست به خدا

بیربط نوشت 3:بابا جان هرکی که دوس دارین اول به خودتون نگا کنین ایراداتونو تو آینه ی دل ببینین بعد بیاین انگ بچسبونین به اینو اون

بیربط نوشت3:من برای شما پل نیستم اینو تو مغزتون فرو کنین من منم من مختارم هر طور که میخام باشم

میخام خودم باشم نه نردبون شما


بوی خوش خــــــــــــــدا پیچید

پیامکش ناقص اومده بود ساعت نامفهوم بود فکرکردم زده هفت صبح از میدون جهاد تا حرم مطهر

کله ی سحر شالوکلاه کردم افتادم تو خیابونا

دریغ از یه گنجشک؛واقعا مردم انقدر بی معرفت شدنو من بیخبرم؟؟؟

خیابونا پر از خالی بوداثری از مردم شهید پرور نبود

تودلم کلی بدو بیراه گفتم

زنگ زدم به یه دوست ،جمعه بود رفته بود حرم دعا ندبه وصفا

واسش گفتم موضوعوکلی بهم خندید

میگفت نوشته ساعت 17 نه ساعت7

شرمنده شدم که چرا انقدر پشت سر مردم خوبمون وراجی کردم...

ساعت5 راه افتادیم با رفیقم

شور وحال مردم صدای رمضانی که ازبلندگوها میومد وبوی اسپند توهم تو جبهه بودن انداخت تو سرم 


قشنگ بود اون حالو هوا...

مادر منتظر کنار در...

حجله ی خالی از عکسه فرشته های گمنام...

                  

کوچولویی که با چادرش تودهنی محکمی به دشمنای ابله میزد...

                  


غروب آفتاب و دعای فرج کنار سربازای آقا...ونماز جماعت آسمونی...

           

رفقای جامونده از قافله و حسرتشون که تو هوا پیچیده بود...

                 

همه ی اینا بوی خدا میدادن

بوی عشق

بوی ناب آدمیت میدادن

چندروز پیش یه دوست یادم انداخت که ماهم جاموندیم؛چقدر بده که دیر بفهمی...

چقدر حس زمختیه که بفهمی نمیفهمی....


گمنامای بی سر و سوخته پلاک؛خون بهاتون رو سرمه ،متبرک کردم به تابوتهای مقدستون به گلاب عشقتون؛کمکم کنید شرمنده ی این سنگر نباشم دستمو بگیرید که جاخالی ندم...رفقای سوخته دلم؛چادرمو سفت چسبیدم به امید اینکه نگاهتونو ازم دریغ نکنید...

         



------------------------------------------------------------------------------------------

بیربط نوشت:چشم های من ماله خودمه به کسی ربطی نداره که چیو نگاه کنه!

دوست دارم نگاهم فقط ماله خدای خودم باشه حرفیه؟؟؟

باشه من خجالتی و امّل و دور از جامعه ام توراست میگی

ولی چشم من ماله منه چه به زمین باشه چه به آسمون

کثیفی کفش آدما رو به نگاه تیزشون ترجیح میده...

--------------

بیربط نوشت2:خدایا ممنونم ازت که شیطان رو آفریدی که از شرّش به تو پناه بیارم

پناهم باش خدا...

--------------

شاید با ربط نوشت:درزمین عشقی نیست که زمینت نزند،آسمان را دریاب...

--------------

سوژه نوشت:هی گفتم بزا بیخیالش بشم بندهءخدارو ها...ولی دیدم نه واقعا سوژه است

ببین عشق شهدا آدمو مجبور به زیر پاگذاشتن چی ها که نمیکنه...ولی بازم دمش گرم

برای ربّــــــــــــــــم

خدایــــــــــا...

خدایــــــــا دلم هواتو کرد

 خیلی ساده وقشنگ اومدی کنج قلبم به نجوای دلم گوش کردی

خدایــــــــــا ببخش منو اگه بین قنوت وربـّنام فرمول فشار و صوت رو حفظ میکنم...

خدای خوبــــــــــــــم امروز شیشــــــــــه ی ضد ضربه ی چشــــــمام شکســـــــــت ....

عطــــر اشــــــــک رو حس کردم به دور ازهیاهـــــــــــــوی دنیایـــــــی ها ...

خدایـــــــــــا دستــــــــــمو محــــــــکم بگیـــــــــــــر که یه موقع لیــــــــــــز نخوره از دســتت؛ جـــــــــــداشم...

خدایـــــــــا اینجــــــــــــــا خیــــــــلی ســـــــــرده منو بغل کــــــــــن که دارم سرمای دنیـــــــــــا رو میخورم

ویــــــروس دنیـــــــــــــا تو خونم رخنـــــــــــه کرده...

واکسیـــــــــنه ام کـــــــــن خدا...

                                           

عبـّــــــــاس...

به خــــــــــدا بگو که دلم یه خورده نرم شده بگو که بـی اون هیـچم

بگو دلم بی یـــــــــاد خــــــــــــــــــــدا یه کاغذ مچاله است ؛میخام اسمشو روش حک کنم که قاب وجودم بشه...

عبـــّـــــــــاس...

واسطه شو...

نگو واسه توام باید واسطه بیارم که دیگه دق میکنم...

خدایـــــــــــــا بیا بریم یه جای دنج و خلوت که خودمو خودت تنهای تنها دور ازاین ویروس های دنیا و آدمای حساب کتابیش نجواکنیم...

من بـگم وتو نوازشم کنی تو بگی ومنم نیایشتت کنم...

خدایــــــــــــــا یادته اون آدمه رو که داشتن میبردن جهنم بهت هی نگاه میکرد و تو جهنمشو بهشت کردی واسه خاطر امیدش....؟؟؟

خدایـــــــــــا بیا و جهنم منم بهشت کن....نه خـــدا! ...جهنم و بهشت ونمیخام...

خدای من فقط تــــــــــو...

فقط تـــــــــــــورومیخام معبـــــــــــودم...

دلــــــــــــم گفت بگــــــــــــــــم که تنگـــــــــــــــه...زیـــــــــــــاد...